وبلاگ

توضیح وبلاگ من

آرشیو برای: "فروردین 1397"

کتاب «صد سال تنهایی»، نوشته گابریل گارسیا مارکز

این رمان زندگی خوزه آرکادئو بوئندیا و همسرش اورسلا ایگواران را روایت می‌کند. آن‌ها بعد از ازدواج در سرزمینی که آن را ماکوندو نامیدند ساکن می‌شوند. از فرزندان آنها، شش نسل به وجود می‌آیند. فرزندانی که برخلاف پدر بزرگ و مادربزرگ‌شان دائم در حال خوشگذرانی… بیشتر »

سفرنامه کربلا

بسم الله الرحمن الرحیم سه شنبه، ۱۶ آبان ۹۶ (۱۸ صفر ۱۴۳۹) ساعت چهار و نیم یا پنج صبح بیدار شدیم. بعد از نماز حرکت کردیم. ساعت ۷:۳۰ رسیدیم باب قبله‌ی حضرت عباس علیه السلام. تو یکی از فرعی‌های نزدیک حرم حضرت عباس علیه السلام، یک مدرسه پیدا کردیم. مدرسه دو… بیشتر »

دو تا زنانه، دو تا مردانه

هر کسی هر تعدادی که نگین می‌خواست، سفارش داد. بعضی‌ها برای بچه‌های آینده‌شان هم سفارش داده بودند. شوهر بالقوه و بالفعل که جای خود دارد. من چهارتا سفارش دادم. دو تا مردانه و دو تا زنانه. یک مردانه و زنانه برای خودم، آن دوتای دیگر برای هدیه عروسی دوستم و… بیشتر »

فرض کن من عاشق تو هستم. این به تو چه مربوط است؟

مطالب زهرا را دوست دارم. به خصوص پست‌هایی را که درباره‌ی عشق می‌نویسد. اخیرا زهرا برایم شده شبیه لیلی‌های اسطوره‌ای که هزارتوی عشق را پشت سر گذاشته و حالا دارد سفرنامه‌اش را به سرزمین عشق روایت می‌کند و من باید حرف‌هایش را خوب آویزه‌ی گوشم کنم برای آن… بیشتر »

مقدمه‌ای بر سفرنامه‌ها

یک موضوع به موضوعات وبلاگ اضافه کردم به عنوان سفرنامه. هر کسی نداند فکر می‌کند مارکوپلو هستم و چندین و چند سفر به دنیا داشته‌ام و چندین و چند قاره‌ی کشف ناشدنی را کشف کرده و آنها را «روشنکی» «روشنکو» «روشنا» و «روشناک» نامیده‌ام.  نه بابا، از این خبرها… بیشتر »

یادداشتی از دهمین سالگرد شهدای بمب گذاری رهپویان وصال

مامان گفت نمی‌آید. من هم منصرف شدم. تکیه دادم به پشتی و پایم را دراز کردم. لپ تاپ را گذاشتم روی پایم و شروع کردم به نوشتن. گلزار و مزار شهدای کانون را تصور کردم. قبلا یکبار در سالگرد شهدا شرکت کرده بودم. خانواده شهدا صحبت کردند و بیشتر با آنها و شهدا… بیشتر »

رابطه‌ی قلبی با خدا

می‌گویند گفتگو اولین باب آشنایی و دوستی است. این روزها وقتی تو را صدا می‌زنم و با حرف می‌زنم، قصدم این نیست که حاجات و خواسته‌‌هایم را برآورده کنی. می‌خواهم این فاصله‌هایی که بین من و توست را کم کنم. صمیمی بشویم و با هم انس بگیریم. با اینکه از همه چیز… بیشتر »

اولین جلسه فیلم‌نامه نویسی

دوستم گفت که حرم شاهچراغ دوره فیلم‌نامه نویسی برگزار می‌کند. بعد از اینکه کارهایمان تمام شد، رفتیم حرم. در حرم یک بوی خوبی می‌آید که هوش را از سر آدم می‌برد. اگر قرار باشد روزی شما را دعوت کنم، به صرف بوییدن عطر حرم دعوت‌تان می‌کنم. سالن کوثر را پیدا… بیشتر »

شاهکار زنان

نوک دماغ بالا دادن دارد خیلی سریع تو فک و فامیل ریشه دوانده. دختر و پسر هم حالیش نیست. خاله داشت می‌گفت که اگر دخترخاله بخواهد دماغش را عمل کند حاضر است بهش پول بدهد. دختر خاله تو این فکر بود که اگر خاله روزی روزگاری پول داد، خرج جای دیگر صورتش کند. با… بیشتر »

و هو السمیع العلیم

وقتی می‌دانم دعایم مستجاب نمی‌شود برای چه دعا کنم! این همه خالصانه با خدا حرف زدم و دعا کردم، آخرش چه شد! همیشه فکر می‌کنیم دعا کردن، یک راه خارج از روال عادی است. اما نه. دعا کردن مثل همان روغنی است که باعث می‌شود چرخ دنده‌ها سریع‌تر حرکت کنند و دچار… بیشتر »

سال سخت کوشی و ریکاوری هویت دینی

بعد از تعطیلات عید وقتی اولین جلسه‌ی هفتگی‌مان را تشکیل می‌دادیم، یک شعار سال برای گروه انتخاب می‌کردیم. شعارمان دو تکه‌ای بود. یک تکه ثابت که هر سال تکرار می‌شد و تکه‌ی دوم که طبق یک سری از اهداف (و با توجه به صحبت‌های حضرت آقا) متغیر بود. آن شعار محور… بیشتر »

زنی در روستا

شوهرم سواد درست و حسابی ندارد. همه‌ی دارایی‌اش یک تراکتور است‌. این روزها که موقع شخم زدن باغ و زمین‌هاست من یک دفتر برمی‌دارم و به ترتیب اسم هر کسی که می‌خواهد شوهرم باغ و زمینشان را شخم بزند یادداشت می‌کنم. به هر کدام تاریخ می‌دهم که در همان تاریخ… بیشتر »

اولین تجربه اعتکاف

دو هفته‌ی دیگر کنکور داشتم. نتوانستم اعتکاف ثبت نام کنم. آن روزها اولین روزهایی بود که مزه‌ی با خدا بودن را می‌چشیدم. اولین روزهایی که تقریبا مسیر زندگی‌ام عوض شده بود. چند ماه بعد رمضان آمد. اتفاقی بنر اعتکاف را در بلوار دیدم. همان روز رفتم ثبت‌نام… بیشتر »

بسم الله

«به نام خدا که رحمتش بی اندازه و مهربانی‌اش همیشگی است» می‌خواهم شروع کنم. اما نمی‌دانم از کجا و چگونه. اول بسم الله و بعد صفت رحمان و رحیم را که گفتم، دلم آرام گرفت. وقتی خدایی دارم که رحمت و مهربانی‌اش انتها ندارد؛ شک، ترس و دودلی چرا؟ «بِسْمِ اللَّهِ… بیشتر »

آفرینش جدید از تکرارها

بعد از همایش یزد تصمیم گرفتم در روزمرگی‌ها اسیر نشوم و یک قدم رو به جلو بردارم. قرار شد سوژه‌هایم  را ارتقا بدهم. چند موضوع انتخاب کردم که پیرامون آنها بنویسم. دوستی بهم گفت مواظب باش راه رفتن خودت یادت نرود. این روزها احساس می‌کنم راه رفتن خودم یادت… بیشتر »

کتاب «پنجره‌های تشنه»، نوشته‌ی مهدی قزلی

قبل از اینکه کلاس شروع بشود، استاد با بی میلی کتاب را از کناری برداشت و گفت جایی بهش داده‌اند، اگر کسی می‌خواهد ببرد و در فلان تاریخ حضور داشته باشد برای نقد کتاب. گفت که کتاب نثر خوبی ندارد و ضعیف است. هیچ کسی داوطلب نشد. کتاب را برداشتم. دوست داشتم… بیشتر »

کتاب «حیفا»، نوشته‌ی محمدرضا حدادپورجهرمی

از این نویسنده کتاب «حجره پریا» را خوانده‌ام. ادبیاتش را می‌شناسم. داستانش هیجانی است. دوست داری بدانی بعدش چه می‌شود. از آنهایی که دل و روده‌ات می‌آید توی حلقت. ولی خب مستند داستانی است. ادبیات قوی ندارد. یعنی طوری نیست که دلم بخواهد یک بار دیگر کتاب… بیشتر »

کتاب «ته دره» نوشته‌ی هرتا مولر

یکی از دوستان اهل رسانه که در کانالم حضور داشت این کتاب را بهم داد. گفت: «نویسنده خاطرات کودکی‌اش را که در روستا بوده، روایت کرده. به درد شما می‌خورد». از روستایمان خاطرات زیادی دارم. کلا توی روستا بزرگ شدم‌. چند تایی را کانال و وبلاگم نوشته‌ام. چند وقت… بیشتر »

کتاب «ابن مشغله»، نوشته‌ی نادر ابراهیمی

ابن مشغله از نوجوانی و جوانی دارد دنبال شغل می‌گردد. سر کار هم می‌رود. اما بعد از چند ماهی دوام نمی‌آورد و به دلیلی سر یک کار دیگری می‌رود. زبان زد همه می‌شود. همه می‌دانند که شغل جدید هم برایش ماندگار نیست و می‌گویند آدمی دمدمی مزاج است. اما اعتقاد ابن… بیشتر »

حوالی زندگی یک کشاورز

صبح با صدای خروس‌مان از خواب بیدار می‌شویم. مامان نان و غذایی در دستمالی می‌بندد و به دست بابا می‌دهد. بابا می‌رود توی باغ. غروب که می‌شود، صدای جیغ کشیدن‌های پرستوها و جیک جیک گنجشک‌ها کل روستا را پر می‌کند. این موقع بابا از باغ برمی‌گردد. البته صدای… بیشتر »

مروری بر سال ۹۶

سال نود و شش جای خالی دایی عزیزم حس شد. اولین عیدی بود که پیش ما نبود. اولین سیزده بدری بود که دل و دماغ تفریح نداشتیم. شده بودیم یک لشکر شکست خورده. سال نود و شش سخت شروع شد. همراه با بغض و دلتنگی. بگذریم. عضو مجموعه دوستان اهل رسانه‌ام شدم. هر چند… بیشتر »