وبلاگ

توضیح وبلاگ من

کتاب «حیفا»، نوشته‌ی محمدرضا حدادپورجهرمی

 
تاریخ: 04-01-97
نویسنده: روشنک بنت سینا

از این نویسنده کتاب «حجره پریا» را خوانده‌ام. ادبیاتش را می‌شناسم. داستانش هیجانی است. دوست داری بدانی بعدش چه می‌شود. از آنهایی که دل و روده‌ات می‌آید توی حلقت. ولی خب مستند داستانی است. ادبیات قوی ندارد. یعنی طوری نیست که دلم بخواهد یک بار دیگر کتاب را بخوانم و واژگانش را هی لمس کنم. ولی دلم می‌خواهد کتابهای دیگرش را هم بخوانم. همه‌اش برای آدم سوال پیش می‌آید که این داستان واقعی هست یا نه! بر اساس واقعیت چطور؟ یعنی همه‌اش خیالی است؟ الله و نویسنده اعلم. داستان درباره یک زن جاسوس اسرائیل است که به زندان ابوقریب در عراق نفوذ می‌کند. آنجا طبق برنامه، با البغدادی و یکی دیگر که همین حالا اسمش یادم رفت و باز همین حالا یادم می‌آید که «ابو محمد» بود، آشنا می‌شود و عقاید تکفیری بودن را به خوردشان می‌دهد و داعش شکل می‌گیرد. ماجرای نفوذش و نوع کار کردنش روی آن دو نفر و بعد کشتنش توسط بانو رباب که از نیروهای مؤمن و خودی است، جالب است. فکر کنم این عید رکورد خوبی تو کتابخوانی بزنم. تو این سه روز، سه کتاب را خواندم. الان هم دارم «پنجره‌های تشنه» را می‌خوانم که روزنوشت انتقال ضریح امام حسین به کربلاست. هر لحظه دلم تنگ و کربلایی می‌شود و بغض می‌کنم. کاش به این زودی‌ها با کاروان بروم کربلا و تو خلوت یک زیارت درست و حسابی کنم. فقط دو بار، آنهم اربعین رفتم.  دعا کنید برای من. دعای شما خوب است.

کلیدواژه ها: کتابخوانی, کتابخوانی نوروز
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: . . . ماریا . . . [عضو] 

من این را خوندم :) بیشتر از قلم مجذوبِ داستان شدم.

1397/01/04 @ 21:36
پاسخ از: روشنک بنت سینا [عضو] 
5 stars

پاسخ:

آره واقعا… منم کلا محو خود داستان و معماهاش میشم

1397/01/05 @ 14:05


فرم در حال بارگذاری ...

« کتاب «پنجره‌های تشنه»، نوشته‌ی مهدی قزلیکتاب «ته دره» نوشته‌ی هرتا مولر »