بعد از همایش یزد تصمیم گرفتم در روزمرگیها اسیر نشوم و یک قدم رو به جلو بردارم. قرار شد سوژههایم را ارتقا بدهم. چند موضوع انتخاب کردم که پیرامون آنها بنویسم. دوستی بهم گفت مواظب باش راه رفتن خودت یادت نرود. این روزها احساس میکنم راه رفتن خودم یادت رفته است. سوژهای پیدا نمیکنم. همهاش تکراریاند. واژههایم هم همینطور. خوردن و خوابیدن و افکاری که هر روز تکرار میشوند. هر روز انگار از دیروز کپی پیست میکنم. این چیز خوبی نیست. اینکه هر روزم به هم شبیه شده.
میدانم آدم موفق کسی است که بتواند از بین این تکرارها یک آفرینش جدید داشته باشد. یک نگاه جدید. یک زاویه جدید. یک دریافت جدید. همهی اینها از تفکر کردن پیرامون اطراف زاییده میشوند. تفکر هم میکنم. ولی راضی نیستم. به راستی شما تا الان از تکرارها آفرینش جدیدی داشتهاید؟
تکرار ها و آفرینش جدید؟! نمی دونم! فکر نکنم از تکراری چیز جدیدی خلق کرده باشم.
اما اگه خودت فکر می کنی تکرار داری، نگاهت را عوض کن. زاویه دیدت را بچرخون، شاید زیادی راکد موندی … حرکت کن
سلام احسنت
فرم در حال بارگذاری ...