وبلاگ

توضیح وبلاگ من

کلافه

 
تاریخ: 24-11-96
نویسنده: روشنک بنت سینا

یک هیولای بدترکیب و زشت است. با آن چشم‌های سرخ و قلمبیده‌اش. قد و قواره‌اش بر روی زمین زار می‌زند. سراغ هر کسی که می‌رود نفس راحت را از او می‌گیرد و افکاری پریشان را مانند پنیسیلین بهش تزریق می‌کند. کسی نیست که ادعا کند با او روبرو نشده. چرا کسی کاری نمی‌کند و این موجود منحوس و شوم را در دیگ آب جوش نمی‌اندازد؟ شاید هم بهتر باشد افرادی پیش قدم شوند و او را در دهانه‌ی آتشفشان‌های بیش فعال بیندازند تا در میان گدازه‌ها زیر و رو شود و جلیز و ولیز کند. آن وقت است که دلم خنک می شود. بعد قاب عکس‌اش را روی طاقچه‌ی اتاقم می‌گذارم و هر روز جلویش شکلک در می‌آورم و بالا و پایین می‌پرم یا اینکه زغالی برمی‌دارم و آن دماغ گنده و خمره‌ای و لب و لوچه آویزون‌اش را سیاه می‌کنم. آن قدر دلم را خون کرده است که محال است ذره‌ای به حال و روز نکبت بارش ترحم کنم؛ بی خود نیست که همه او را “کلافه” صدا می‌زنند. چون جز کلافگی برای ما آدمیزادها هیچ تحفه‌ای در جیب‌های پاره پوره اش ندارد.


فرم در حال بارگذاری ...

« مقدمه برای یه کار جهادیکتاب «آرزوهای بزرگ»، نوشته‌ی چارلز دیکنز »