واقعا فوقالعاده بود. خیلی قشنگ بود. تخته گاز تا آخر خوندمش. دوست دارم یکبار دیگه هم بخونمش. اما کی، نمیدانم. شاید هم هیچ وقت. خیلی تلاش میکردم که فضای داستان رو تصور کنم. همهش به خودم میگفتم: «چقدر اینها بی احساساند». با خودمان مقایسه میکردم. واقعا پیپ که خیلی جاه طلب بود و داشتههایش رو نمیدید، حقش بود آخر سر به هیچی نرسد. همهی فرصتهایش را از دست میداد. بد کسی شده بود عامل حرکتش. سیر داستانی و ادبیاش قشنگ بود. ماجراهایش دور از انتظار بود.
حالا پوشهی دانلود گوشیام را زیر و رو کردهام. «پیرمرد و دریا» را شروع کردم. احتمالا سه روزه تمامش کنم. البته اگر با سرعت آرزوهای بزرگ پیش بروم. ببینم چه میشود!
پیر مرد و دریا یکی از رمان های فوق العاده قوی ارنست همینگوی بود که ازش چند نسخه فیلم ساخته شده. اگه اشتباه نکنم جایزه ی نوبل ادبی هم گرفته :)
فرم در حال بارگذاری ...
پاسخ:
اوهوم. تا اینجا که خوندم از ارزوهای بزرگ انگار بیشتر خوشم اومده