وبلاگ

توضیح وبلاگ من

همه با هم

 
تاریخ: 19-08-96
نویسنده: روشنک بنت سینا

تا می‌آیم از حس و حال کربلا بنویسم و آنچه دیدم، دستم به نوشتن نمی‌رود. چطور می‌توان از چیزی نوشت که درک نمی‌شود مگر اینکه از نزدیک حضور داشته باشی و ببینی!

بچه‌ای که اگر در خیابان چند قدم راه برود خسته می‌شود و نمی‌آید مگر اینکه او را بغل کرد، حالا از اول تا آخر راه را پیاده‌ می‌آید و دم نمی‌زند. پیرمرد و پیرزنی که در خانه نا ندارند بلند بشوند و از پا درد و کمردرد می‌نالند، همپای جوانان قدم به قدم راه می‌ر‌وند. از همه قشری را می‌بینی، حتی افراد معلول و زن باردار. از همه‌ی شهرها و کشور‌ها. انگار همه با هم آشنا هستند و سالهای سال همدیگر را می‌شناسند که با محبت با هم برخورد می‌کنند. بدون اینکه به رنگ پوستت توجه کنند یا بپرسند اهل کجایی و از کجا آمده‌ای!

سه کلمه چشمم را گرفت. تا عمق تک تک سلول‌هایم نفوذ کرد و به جان و دلم نشست. جمله‌ای که نیاز به هیچ شرح و پی‌نوشتی ندارد. جامع همه‌ی جواب‌ها است. «حب الحسین یجمعنا».

حالا با دیدن این گردهمایی میلیونی که همه با هم و برای یک هدف مشترک پیش می‌روند، تصور امام زمان و یارانش در دوران ظهور برایم چندان سخت نیست. آن روز روزی است که باید نوشت: «حب المهدی یجمعنا».

کلیدواژه ها: سفرنامه, کربلا
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از: خدیجه حاج ابراهیمی [بازدید کننده]
خدیجه حاج ابراهیمی
4 stars

عالیه ممنون

1396/08/28 @ 10:13


فرم در حال بارگذاری ...

« تعبیر وارونه یک رویامکاشفات یک مسافر »