یک چالش کتابخوانی برای ایام نوروز برگزار کردم. با توجه به چالشهای آبکی این روزها که در فضای مجازی دست به دست میشود، چنین چالشهایی لازم بوده و هست. هر چند که این فرهنگ سازیها نیاز به مشارکت عمومی دارد. چالش خوبی بود و خوب پیش رفت. تجربه جالبی هم شد.
روزی که برگزیدگان با قید قرعه اعلام شدند، یک نفر بهم گفت «دیگران به نحوهی قرعه کشی اعتراض دارند و میگویند نتیجه ناعادلانه است». حالا دیگرانی در کار بودهاند یا نه خدا بهتر میداند. چند نفر بودهاند یا یک نفر را هم نمیدانم. میگفت بازخورد خوبی ندارد و بچهها اعتمادشان را از دست میدهند و در فراخوانهای بعدی شرکت نمیکنند. بعد هم توجیه کرد که بچهها میگویند اگر مستقیم به من بگویند زشت است و نگراناند وجههشان خراب بشود.
لذت خوب چالش با اعتراض دوستانی که فقط ظاهر قضیه را دیدند و اصلا در جریان نبودهاند، توی دهانم زهرمار شد. الحمدالله توی این دو سالی که در شبکه بودم سعی کردم طوری واکنش نشان بدهم که طرف مقابل از انتقاد و اعتراض پشیمان نشود. موفق هم بودهام. حالا این چند روز از دست این واسطههای خبر بیار و ببر، واقعا ناراحت شدم. مسأله را کش میدهند و به این و آن میگویند که روشنک حق یک عده را ضایع کرده است. اینها اگر واقعا خیرخواه بودند باید به دیگر دوستان میگفتند: «خودتون برید و مستقیم با روشنک حرف بزنید». دفاع از حقوق دیگران، عین خیانت به آنهاست. هر کسی باید خودش از حق خودش دفاع کند. کسی که جرأت ندارد یک سوال بپرسد یا از حق خودش دفاع کند و نگران است که وجههاش خراب بشود، از روز اول خیلی بیخود کرد که قدم در راه طلبگی گذاشت. در ضمن کجای دین داریم که حرف حق زدن وجهه را خراب میکند؟ آنها مستقیم میآمدند به خودم میگفتند من هم رفع سوءتفاهم میکردم. یا من متوجه اشتباهم میشدم و یا آنها. یعنی دوستان فکر میکنند ذهنیت من با یک گفتگوی معمولی خراب میشود؟ اصلا مگر من کی هستم؟ ارزش داشت حالا پشت سرم کلی حرف میزنند و من به هیچ وجه راضی نیستم و آنها را نمیبخشم؟
این چند روز کوزهی خشمم حسابی ترکیده است. راستش ماندهام چکار کنم. نه معترضی میبینم که توجیهش کنم و نه با پیغام و پسغام و یک کلاغ و چهل کلاغ میشود حرف زد. مدیریت چالش با من بود. هیچ کسی به اندازهی خودم روی مشارکت بچهها اشراف نداشت. اگر تصمیمی هم گرفتهام برایش دلیل و منطق کافی داشتهام. حالا اینکه دلیل و منطق من برای دوستان قانع کننده باشد یا نباشد، بحث دیگری است. به خیلیها ارفاق کردم. تا زمانی که ارفاقم به نفع خودشان بود، کسی اعتراض نکرد. حالا که ارفاقم به نفع دیگری تمام شد، اینها اعتراض دارند؟ واقعا چند عدد کتاب ارزش غیبتها و حرف و حدیثهای پشت سرم را داشت؟ این دوستان روز قیامت به خدا خواهند گفت: «ببین خداجون! تو مرتکب حق الناس شدی. چطور آن یار امام که از اول تا آخر پشت سر امام بود و همهی اعمالش مهر و تأیید امام را به همراه داشت و طبق قانون امام زندگی کرد، با حر ریاحی که آمد و راه امام را بست و باعث شد تاریخ عزادار بماند، یکسان و هم رتبهاند؟». حالا خدا که اشراف کامل دارد بهتر میفهمد یا ما آدمها که فقط ظاهر قضیه را میبینیم؟
من هم از منتقدین هستم با اجازه
پاسخ:
به چی منتقدین؟
من اشرافی رو کوثربلاگ نداشتم. این مباحث تو کوثرنت هست و دوستان کوثرنتی.
به نتایج فراخوان که همیشه کوثر نت ها بیشتر هستند
بعد میان کمپن می زنن که فعالیت داشته باشید تو کوثر بلاگ
پاسخ:
عزیز این فراخوان قرعه کشی بوده. دست من و شما نبوده که.
قرعه کشی میشه درست ولی همیشه
میزان از کوثرنت برایشان مهم تره به این دلیل که کاربران بیشتر دارن….
پاسخ:
اهوم
بسم الله
سلام عزیزم
می فهمم چی می گی تا تهش هم باهات موافقم. ناراحت نباش، و لا تاخذه فی الله لومة لائم…
بخندد، دلگیر هم نباش عزیزم.
پاسخ:
سلام عزیزم.
اولش کلی ناراحت شدم. اما الان دیگه نه…
فرم در حال بارگذاری ...
پاسخ
ایشالا که همیشه زنده و سلامت باشید. تو لیست کوثرنت بودید؟ متأسفانه الان دیگه به انتقاد منتقدین رسیدگی نمیشه. :))