وقتی وارد شبکه شدم، در مدت کمی با اکثر کاربران آشنا و دوست شدم. از جمله استاد عزیزم سرکار خانم اکرم السادات موسوی. دوستانی که قبل از من در شبکه فعال بودند گفتند که از اساتید بزرگ و دست به قلم هستند. به رواقشان سر زدم. زیاد حضور نداشتند. ظاهرا سرشان شلوغ شده بود و گه گاهی به کوثرنت سر میزدند. هفته اول مهر ۹۵ اولین همایش فعالان فضای مجازی در قم برگزار شد. من هم دعوت شدم. استاد موسوی را در سلف غذاخوری دیدم و با هم سلام و علیکی کردیم، فقط در همین حد. وقتی از همایش برگشتیم آشناییمان بیشتر شد. ایشان آمدند زیر پستهایم نظر گذاشتند. کلی تشویقم کردند که استعداد نوشتن دارم و باید دست بجنبانم. اولش باورم نمیشد. چند بار دیگر استاد پیگیر شدند که چکار کردم؟! دنبالهاش را گرفتم یا نه؟! چند پیشنهاد بهم دادند. تازه حرف استاد را جدی گرفتم و پیشنهادشان را دنبال کردم. یادم نمیرود که بهم گفتند: «بچه جون تو الان باید کتابت چاپ میشد. چرا دیر جنبیدی؟». از آن روز استاد پایه ثابت نوشتههایم بود تا الان که کمی راه افتادم و انگار که شوهرم داده و خیالش راحت شده است، کمتر نقد و انتقاداتشان را میبینم. با استاد در مورد چیزهای دیگر هم گپ و گفتی داشتم.
معمولا بعضی از اساتید حوزه خشک هستند و خیلی مقید به آداباند. همین باعث میشود نتوانیم با آنها راحت باشیم. منظورم از خشک این است که خیلی شیک و با کلاس و رسمیاند. آدم خجالت میکشد راحت با آنها حرف بزند و خودمانی باشد. جایگاه و مقام بعضیها باعث میشود چپ چپ به آدم نگاه کنند. معمولا این ما هستیم که باید به طرف بعضی از اساتید برویم، بر عکس خانم موسوی که اول ایشان به سمت من آمدند. با اینکه تفاوت سنیشان با من زیاد بود، در این مدت دوستم بودند نه استاد. ادبیات دهه هفتادیها را از حفظ بودند. بدون اغراق میتوان گفت ایشان هر چه استادتر میشوند، تواضعشان هم استادتر میشود. واقعا مثل ایشان یکی دو نفر بیشتر ندیدهام. تا الان اگر در نوشتن رشدی داشتهام، همه را مدیون تشویقها و انگیزه دادنهای ایشان هستم. در ادامهی زندگی هم مدیون خواهد بود. نوشتن رویای دبیرستانم بود که استاد موسوی آن را جدی گرفتند و به من «خودباوری» و «میتوانم» را تزریق کردند. البته بودند عدهای که واقعا تشویقم کردند. اما همه از من عبور کردند. فقط استاد همراهم قدم به قدم آمد و مشغلههایشان باعث نشد من یادشان بروم. واقعا برایم وقت گذاشتند. این نکته برایم خیلی مهم و باارزش بود. به ایشان لقب استاد عشق دادهام.
فرم در حال بارگذاری ...