«ای بابا! چتونه شماها؟ چرا زودی ناراحت میشین؟ ببینین! همیشه سعی کنین مثل یه کوه باشین؛ وقتی کسی یه سنگریزه به طرف کوه پرت میکنه چه اتفاقی میفته؟ هیچی. هیچی نمیشه. اون سنگریزه گم میشه و اون کوه همچنان پابرجاست. برعکس یکی میاد یه سنگریزه به سمت یه شیشه پرت میکنه، چه اتفاقی میفته؟ اون شیشه متلاشی میشه و هیچ اثری ازش نمیمونه. اینقدر شیشه نباشین، شکستنی نباشین. مثه کوه باشین. تا تقی به توقی خورد، خودتونو نبازین. حالا روشنک یه حرفی زد، کربلایی یه حرفی زد، حاجی یه حرفی زد؛ خب بزنه. حالا چیطو شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! «واااای خانووووم شما چِه مِیییدُووونییین! به غروررررِ ما توهین شده! بهمون برخورده! احساساتمون خراش برداشتههه»… بابا ول کنین این حرفا رو..»
پای تخته سخنوری میکردم. با ماژیک همزمان کوه کشیدم. وسط کوه یک نقطه کوچولو گذاشتم. نقطه به چشم نمیآمد. مثلا سنگریزهای بود که در دل کوه گم شده بود. همزمان ادا و اطوار روشنکطور چاشنیش میکردم که حسابی برای سه گلدخترم جا بیفتد، با ناملایماتی که بهشان میرسد، دنیا به آخر نمیرسد. زندگی همچنان جاری است. در دشت و دمن شقایق میروید و نسیم میوزد.
کاش خودم را نشانده بودم کنارشان و این حرفها را حالی خودم میکردم. حالی خودم میکردم که این غلاف لطافت و ظرافت را از تنم دربیاورم. اینقدر احساساتی و شکستنی نباشم. زود به دل نگیرم. زود ناراحت نشوم. زود ناامید نشوم. مثل کوه پابرجا باشم و با فوت این و آن در هوا معلق نشوم. «وای آخه شما چه میدونین که جواب تلفن ندادن یعنی چی؟ من تا حالا نشده به کسی زنگ بزنم و جوابم نده! سابقه نداشته از کسی چیزی بخوام و توجه نکنه! سابقه نداشته کسی بهم بدقولی کنه! سابقه نداشته کسی منو تو آب نمک نگه داره؟ آخه شما که جای من نیستین…». کاش مربی درونم بگوید: «ای بابا روشنک! ول کن این حرفا رو، خب فدای سرت». منم حرف گوشکن باشم و بگویم «چشم»، مثل گلدخترها. «روشنک به قول خودت از این به بعد ذکر «فدای سرم» و «به درک» را روی صد مرتبه با انگشتان دست بگو تا با پوست و خونت عجین بشود. این دو ذکر سابقه معجزه کردن داشته».
سلام عزیزم
صبر فقط جاهای سخت خودش رو نشون میده .ان شالله صبور باشیم.
سلاااااام
من هرچقدر هم که سعی کنــم اصلا و ابدااا اگه بتونــم تو مواردی مثل همین هایی که گفتید کوتاه بیااام مخصوصا آبــ نمکــ خوابوندن .. یعنی اگه کسی با من این کار رو انجام بده قشنگ برااااش یه قصــر پـر از آب نمکـ با چاشنــی فلفــل آماده می کنـــم :)))))
با سلام و احترام
مطلب شما در قسمت مطالب منتخب درج گردید.
موفق باشید
سلام روشنک جان…
احسنتم..
خوش به حال دخترا که شما رو دارن
پاسخ:
سلام جانم
کاش حرف و عمل مربی دخترا هم یکی بود
فرم در حال بارگذاری ...
پاسخ:
خییییلی سخته…
خدا براش قصر پر از آب نمک بسازه :))