وبلاگ

توضیح وبلاگ من

باربی و نجات کهکشان

 
تاریخ: 06-10-96
نویسنده: روشنک بنت سینا

کله‌ی سحر دنبال یک عکس تو نت می‌گشتم. سر از «باربی و استار لایت» در آوردم. ستاره‌ها به هم‌ریخته شدند. نورشان کم شده است. تاریکی همه جا را فرا گرفته. یک نفر کهکشان را نجات می‌دهد. آن یک نفر کیست؟ باربی.

باربی در جنگل با پدرش زندگی می‌کند. با رقص و آواز با پرندگان زندگی می‌کند. حیوانات و پرندگان غذایشان را با رقص و آواز باربی می‌خورند. انگار به وسیله‌ی این رقص و آواز نظم و زندگی در جنگل جریان دارد.  نامه‌ای از قصر می‌رسد. پادشاه از همه‌ی جوان‌های با استعداد‌های خاص دعوت کرده است تا نور ستارگان را برگرداند. یکی از این جوان‌های خاص باربی است.

در مجلس رقص پادشاه، باربی به شیوه و ریتم خودش می‌رقصد و رقص مجلس پادشاه به می‌ریزد. همه‌ی مهمانان از رقص باربی خوششان می‌آید و مثل او می‌رقصند. این باعث ناراحتی پادشاه می‌شود. باربی آدم متفاوتی است که از نظم و قانون پادشاه تخلف می‌کند. جوان دیگری با استعداد خاص «سالی» است‌. یک دختر سیاه پوست با سرعت زیاد که قهرمان فلان مسابقه بوده است. همه به سالی غبطه می‌خورند. حتی باربی. شینا و کارینا دو دختر دیگر فیلم هستند. که می‌توانند جاذبه  ایجاد کنند و وزن اشیا را سبک یا سنگین کنند. و شاهزاده لئو که تنها پسر میدان است.

در یک مأموریت قرار است استار لایت که شبیه یک دایناسور است را بگیرند و بیاورند. باربی به ندای قلبش گوش می‌کند و او را آزاد می‌کند. پادشاه باربی را از این گروه اخراج می‌کند. سالی رئیس گروه بود. پیش پادشاه می‌آید و می‌گوید «باربی از من بهتر است او قلب بزرگی دارد». باربی با آواز استار لایت را به سوی قصر پادشاه می‌کشاند‌. پادشاه باربی را می‌بخشد و رهبری گروه را به او می‌سپارد.

استار لایت گروه را به مرکز کهکشان هدایت می‌کند. پادشاه هم می‌رود تا این موفقیت را به نام خود بزند. وقتی به مرکز کهکشان رسیدند، پادشاه ستاره‌ها طبق مدل طراحی شده‌اش می‌چیند. اما جواب نمی‌دهد. باربی در اوج نا امیدی افراد گروه، صدای یک آواز را از دل یک ستاره می‌شنود. بعد طبق مدلی که از دل ستاره کشف کرده، شروع می‌کند به آواز خواندن. دیگر ستاره‌ها به هم می‌پیوندند و همه‌ جا روشن می‌شود. باربی به پادشاه می‌گوید «خیلی سخت نبود. فقط باید سرت را بالا می‌کردی و می‌رقصیدی»

آخر فیلم پادشاه به باربی می‌گوید «تو آدم متفاوتی هستی. راستش این خیلی هم بد نیست».

باربی به ندای قلبش گوش می‌کند. آدم متفاوت و بی قانونی است. با رقص و آواز به کهکشان و جنگل و حیوانات حیات می‌دهد. همه مسحور زیبایی و لباسش بودند. به دیگران رقصش را یاد می‌داد و زود یاد می‌گرفتند. آن دختر سیاه پوست اعتراف می‌کند که باربی از او بهتر است. قلب بزرگ و مهربانی دارد. باربی به جز رقص و آواز استعداد دیگری ندارد.

باربی با رقص و آواز کهکشان رو نجات میده. بعد اگر کن بخوام یه انیمیشن بسازم که یه دختر مسلمون با نماز و دعا این کار رو می‌کنه، مضحکه عام و خاص می‌شود و با  عقل و علم و دانش جور در نمیاد.

 

کلیدواژه ها: انیمیشن, باربی, بازی مناسب کودک, تربیت فرزند, رقص, فرهنگ, موسیقی


فرم در حال بارگذاری ...

« ارث زورکیکاش مادر نمی‌شدی! »