وبلاگ

توضیح وبلاگ من

شب قدر کودکان

 
تاریخ: 14-03-97
نویسنده: روشنک بنت سینا

آیه سلام کردن، سوره قدر، شعر، بازی، نقاشی، کلیپ و فیلم و در آخر آنها را کنار خودم می‌نشانم و آنگونه که حضرت زهرا حسنین را کنار خود نشانده بود و گاه خواب چشمانشان را می‌زدود، خواب از چشمان این بچه‌ها می‌زدایم و کمک‌شان می‌کنم قرآن به سر بگیرند. شایسته است که از الان درک کنند شب قدر شب خاصی است. به راستی شب قدر برای این بچه‌ها چگونه رقم می‌خورد! چه مقدراتی برایشان نوشته می‌شود! امکان دارد آنها بتوانند شب قدر را درک کنند!

دخترها آمدند و نشستند. پسرها چند بار آمدند، سرک کشیدند و رفتند. بعد همان جلوی در شرط کردم که برای ورود به کلاس باید حرفم را گوش بدهند و بدون اجازه بیرون نروند. قبول کردند و پسرها به جمع‌مان اضافه شدند. از سین برنامه بالا فقط آیه سلام را حفظ کردند و نقاشی کشیدند. بقیه وقت صرف کنترل پسرها شد. تهدید به بیرون کردن و جدی حرف زدن و اخم کردن، کارگر واقع نمی‌شد. آخرش علی که تمام شیره جانم را کشیده بود وسط صحبت کردنم گفت: «شما چقدر مهربونید!». نزدیک بود صورت بخراشم. پس این همه اخم و تخم کجا می‌رفت؟! بیشتر با پسرها بودم. تلاش می‌کردم راضی‌شان کنم، بلکه کمی خسته بشوند و بنشینند. ولی زهی خیال باطل. چاره‌ای نبود که بهشان بگویم نیم ساعت بروند بیرون تا با دخترها بازی کنم. فکر می‌کردند می‌خواهم اخراج‌شان کنم، نمی‌رفتند. به این دلیل اینکه دخترها می‌خواهند روسری‌شان را دربیاورند، رفتند همان پشت در، روی پله‌ها نشستند. پنج دقیقه‌ی بعد آمدند و گفتند نیم ساعت نشد؟ گفتم نه.

آخر برنامه بود. به صورت حلقه نشستیم. علی می‌رفت وسط می‌نشست و می‌گفت: «حالا من فلکه‌ام!» و بقیه هرهر و کرکر می‌خندیدند. گاهی هم می‌گفت: «پسرا شیرند مثل شمشیرند. دخترا بادکنک‌اند دست بزنی می‌ترکند.» پسرها همراهی می‌کردند. سپاه دختر و پسر وارد نبرد لفظی می‌شدند. در معرض سرسام گرفتن بودم. کجای دلم باید می‌گذاشتمش را نمی‌دانم. قرآن آوردیم و هر دو نفر رفتند زیر یک قرآن. علی برای خودم و خودش قرآن گرفته بود. منم از روی مفاتیح می‌خواندم. «بک یا الله…بک یا الله… بک یا الله…»

پروردگارا! تقدیر کسی که شیره‌ی جانش را بچه‌ها کشیدند و دوست داشت آخر شب بچه‌ها را بفرستد بروند در حیاط مسجد و کمی مفاتیح بگشاید و خلوت کند؛ ولی نفرستاد و نگشود و نکرد را چگونه رقم می‌زنی؟

نظر از: ستاره مشرقي [عضو] 

سلام
خوش به سعادتتون که با بچه ها در شب قدر بودید
التماس دعا

1397/03/16 @ 22:29
نظر از: ... [عضو] 

ســلام
بسیار عالی نوشتید :))
بهترین ها نصیبتون ،چرا در قسمتـ رای شما ستاره هاتون نیستـ؟

1397/03/15 @ 12:15
پاسخ از: روشنک بنت سینا [عضو] 

پاسخ:
سلام
خیلی ممنون، فکر کنم به خاطر این قالب هست. پیگیری کنم ببینم درست میشه یا نه.

1397/03/20 @ 10:26
نظر از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو] 

سلام روشنک جان..
خدا قوت..
ان شاء الله بهترین تقدیر ها

1397/03/15 @ 11:32
پاسخ از: روشنک بنت سینا [عضو] 

پاسخ:

سلام، ان شاءالله

1397/03/15 @ 11:56
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام و احترام
مطلب شما در قسمت مطالب منتخب درج گردید.
موفق باشید

1397/03/15 @ 11:15
پاسخ از: روشنک بنت سینا [عضو] 

پاسخ:

سلام
از حسن نگاهتان تشکر می‌کنم

1397/03/15 @ 11:49


فرم در حال بارگذاری ...

« امام زمان و محبانش رنگ کسی را نمی‌پذیردمثل شهادت جدش »