زن زیادی به نظرم کشش نداشت. جهشی خواندمش. کتاب باید خواننده را اسیر و شیدای خودش کند. به نظرم الان نویسندههایی قویتر از نویسندگان گذشته داریم. باید به نویسندگان الان رجوع کرد. هر چند خودم کتابهای گذشتگان هر چند ادبیاتشان را نپسندم، میخوانمشان. حالا آمدم سراغ کتاب «آرزوهای بزرگ» نوشته «چارلز دیکنز». از فردا میخوانمش ببینم کی تمام میشود! چنگی به دل میزند یا نه!
چند تا کتاب باحال که که منو اسیر کنه سراغ دارید؟ بدم نمیاد pdfش رو برام بفرستید. نه از این کتابهای الکی پلکی. کتابی با ادبیات قوی پلیز؟!
اولین کتابی که از جلال آل احمد خواندم خسی در میقات بود. بعضی از پاراگرافهایش خیلی عالی و ناب بود. باب بی انصافیهای این روزها تو کوچه و بازار. حالا مدیر مدرسه را شروع کردم. هشتاد صفحه را خواندم. صد و خوردهای صفحه باقی مانده. یک بچه را گفته بود شبیه گربه است. در صفحات اخیر یک جوانک را گفته بود شبیه میمون است. فکر کنم از فردا که در خیابان قدم بزنم، هی به آدمها نگاه کنم ببینم به کدام حیوان شباهت دارند. پس اگر در نوشتههایم دیدید، شماتت نکنید. افرادی را میشناسم که اگر بخواهم ازشان چیزی بنویسم باید بگویم بلا نسبت فلان حیوان. واقعا دور از شأن حیوان است که این آدمها را به آن تشبیه کرد. نه به خاطر ظاهر، یک عدهای خویشان از خوک هم بدتر است.
نیامدم که از «بل هم اضل» چیزی بنویسم. فقط آمدم بگوییم دارم مدیر مدرسه میخوانم تا در آیندههای دور اگر به اینجا سری زدم بدانم روزهایم را چگونه گذراندم.
مطالعه با گوشی برایم راحتتر است. قبل خواب، پای تلوزیون، تو اتوبوس، تو صف انتظار و… سرم را میکنم تو گوشی و کتاب میخوانم. حتما همه تجربه کردید مواقعی که میخوابید، دو پایتان را به دیوار میزنید، کتاب را بالای صورتتان میگیرید، چشمهایتان روی هم میروند، کتاب سقوط میکند روی صورتتان و تق. با گوشی این حوادث و سوانح اتفاق نمیافتد. روی دست میخوابید و با گوشی مطالعه میکنید. اگر خوابتان هم برد آب از آب تکان نمیخورد.
با همین روش رمان مرشد و مارگاریتا تمام شد. صد صفحهی پایانی را در کربلا خواندم. pdf چند رمان دیگر را دانلود کردم. کیفیتشان خوب نبود. مثل نسخههای خطی ِانسانهای غار نشین بودند. تازه یادم افتاد هفت هشت ماه پیش اپلیکیشن طاقچه را روی گوشیام نصب کردم. فقط یک کتاب باهاش خریم و خواندم. معمولا قیمت کتابها دو تومان، سه تومان، چهار تومان و… هستند. اما pdfهای رایگان سایتها باعث شده قیمتهای طاقچه را نجومی ببینم و سراغش نروم. دیشب طاقچه را باز کردم دیدم چند کتاب رایگان دارد. همه را دانلود کردم. خوبیاش به این است که فونت، رنگ و نور متنها قابل تغییر است و مطالعه آسانتر میشود. کلی کتاب تو طاقچهی گوشیام چیدم که یکی یکی مطالعه کنم. دارالمجانین محمد علی جمالزاده را شروع کردم. الان که فکر میکنم میبینم واقعا ارزش دارد که چند هفتهای یک بار از طاقچه یک کتاب بخرم. آن چند تومان هم جای دوری نمیرود. فدای سر نویسنده کتاب و منِ خوانندهی کتاب.