همیشه یکی از سختترین کارها باز کردن سر صحبت بوده و هست. لااقل برای من اینطور است.
مدرسه که میرفتیم خوبیش به این بود که موقع رفتن به دفتر یا جاهای خاص و حساس، یک دوستی را همراه خود میبردیم. میگفتیم: «من در میزنم، تو بگو یا تو در بزن تا من بگویم». کلی این پا و آن پا میکردیم. حرفمان را چندبار تکرار میکردیم برای اینکه چه بگوییم و چطور بگوییم. در اینجا کسی نیست در بزند تا من بگویم. یا من در بزنم و او بگوید. خودم هستم و خودم. دائم این پا و آن پا میکنم که چه طور سر صحبت را باز کنم! چه طور شروع کنم و از کجا! تنهایی هم باید در بزنم، هم سر صحبت را باز کنم و هم تا آخر بروم.
تق تق / بسم الله