وبلاگ

توضیح وبلاگ من

کلید واژه: "روستا"

تاسَک شاهد است

با چند بارندگی چشمه‌ی تپه می‌جو‌شید. آبش زیاد بود. پشت خانه‌مان حکم جوی داشت. آب چشمه و آب باران از تپه سرازیر می‌شدند و از پشت خانه‌ی ما می‌گذشتند. خانه فاطمه‌ اینها کنار چشمه بود. روزهای آفتابی یا پشت خانه ما بودیم یا کنار چشمه. آبش روی کمرِ تپه پهن… بیشتر »

نشان کرده ملامصطفی

از بچگی عاشق لباس محلی بودم. دامن پر چینِ زٙر زٙری لری با نوارهایی که روی لبه‌اش دوخته می‌شد. روسری تور پولکی می‌پوشیدم و رویش چارقد می‌بستم. زیر نور خورشید پولک‌ها روی سرم برق می‌زدند. انگار ستاره‌های شب را روی سرم چسبانده بودند. یک دختر فسقلی پنج ساله… بیشتر »